ارتینارتین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
آرادآراد، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

آرتین والینا

مامان جون

خیلی دوست داشتم یه بار دیگه مامان جون رو ببینم ولی کاش یه روز زود تر تصمیم به رفتن می گرفتم همش مامان جون نگران بود که آرتین تو راه سرما بخوره .خیلی با خودم کلنجار رفتم روز آخر دلشوره عجیبی تو دلم افتاده بوداز صبح 4 بار زنگشون زدم مامان جون می گفت چه خبر اینقد زنگ می زنی نمی دونستم چی بگم گفتم می خواستم دستور شرین کردن زیتون رو ازتون بگیرم مثل همیشه نبودن حوصله حرف زدن نداشتن گفتن نمی دونن وقتی با مامان جون حرف می زدم حالشون به نظر بهتر مییومد ولی حرفاشون یه چیز دیگه ای می گفت انگار می دونستن که دیگه نمی تونیم همدیگه رو ببینیم از مرگ می گفتن و اینکه چه کارایی برای آرتین بکنم .دیگه حوصله این دنیا ...
22 آبان 1390

پیشرفت های قند عسل

آرتین داره تمرین می کنه چهار دست و پا راه بره خیلی بامزهاست یه کم که میره خسته می شه و دوباره سینه خیز میره دست شو می گیره وتلاش می کنه که بایسته دوست داره دستشو بگیرمو راه بره داره احساس استقلال رو درک می کنه واز این پیروزی خوشحاله و خودشو با رقصیدن تشویق می کنه برای تشکر سرشو تکون می ده می خنده این روزا خیلی زمین می یوفته . همش می خواد بره یرون هر کی بیاد بهاش می خواد بره دیگه هوا سرد شده نمی تونم بیرونش ببرم. امید وارم  یه راهی برای سر گرم کردنش پیدا کنم.راستی مامان جون هم بهتر شدن دیگه طاقت نمی یاره باید برم بای ...
3 آبان 1390

مسافرت

سلام سلام خیلی وقت بود مطلب جدید نذاشتم به چند دلیل یکی اینکه آقا آرتین همینطور که دارن بزرگتر می شن شیطونیاشون دو برابر بزرگ می شن اصلا خواب نمی ره که من بیکار شم و بیام بنویسم دلیل بعدی اینکه مسافرت بودیم حدود ٢ هفته یه سر به مامان جون زدیم حالشون زیاد خوب نبود این قلب درد لعنتی ولشون نمی کنه لطفا براشون دعا کنید امیدوارم سایشون از سر ما کم نشه وجود  بزرگترا واسه ما یه نعمته انشاالله خدا این نعمت و از مون نگیره.بعد از اونجا هم رفتیم سپیدان جای قشنگی بود و طبیعت بکری داشت مخصوصا آبشار مارگونش که واقعا دیدنیه جاهای دیدنی زیاد داشت چله گاه ظپ.تنگ تیزاب بهشت گم شده هم رفتیم توی مجتمع فولاد کف هتل گ...
30 مهر 1390
1